to justify, to explain (away), to vindicate, to rationalize, to warrant, to account for, to expound, to absolve
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فوت پدرش غیبت او را توجیه میکند
his father's death renders his absence justifiable
کلمهی «توجیه کردن» در زبان انگلیسی به justify ترجمه میشود.
این فعل به معنای ارائهی دلایل یا استدلالهایی برای قابلقبول یا منطقی جلوه دادن یک فکر، رفتار، تصمیم یا اتفاق است. توجیه کردن ممکن است هم جنبهی مثبت داشته باشد و هم منفی، بسته به نیت فرد و زمینهای که در آن استفاده میشود.
در معنای مثبت، «توجیه کردن» یعنی توضیح دادن و دلیل آوردن برای یک اقدام یا تصمیم، بهگونهای که دیگران آن را بهتر درک کرده و بپذیرند. مثلاً وقتی فردی تصمیم میگیرد شغلش را ترک کند، ممکن است برای دوستانش دلایلی مثل فشار کاری، نبود فرصت رشد یا علاقه به حوزهای دیگر را توضیح دهد. این نوع توجیه در واقع کمک میکند دیگران به چرایی یک تصمیم پی ببرند و از قضاوت نادرست پرهیز کنند.
اما در معنای منفی، «توجیه کردن» زمانی به کار میرود که فرد بخواهد اشتباه، ضعف، رفتار نادرست یا اخلاقیِ خود را با دلایلی غیرواقعی، اغراقآمیز یا گمراهکننده توجیه کند. برای مثال، کسی که دروغ گفته، ممکن است برای آرام کردن وجدان خود یا فریب دیگران، شرایط را طوری بازگو کند که دروغ گفتنش «ضروری» یا «اجتنابناپذیر» جلوه کند. در این حالت، توجیه کردن بیشتر بهانهتراشی تلقی میشود تا ارائهی دلیل واقعی.
در روانشناسی، توجیه کردن (justification) یکی از مکانیسمهای دفاعی شناخته میشود؛ یعنی راهی که ذهن برای مقابله با اضطراب، گناه یا تعارضهای درونی به کار میبرد. گاهی ما ناخودآگاه کارهایی را که با ارزشها یا باورهایمان همخوانی ندارد، با دلایلی مثل "همه این کار را میکنند" یا "من مجبور بودم" توجیه میکنیم تا احساس گناه نکنیم.
توجیه کردن، اگر با صداقت و نیت سالم انجام شود، میتواند ابزاری برای روشنسازی و ایجاد تفاهم باشد. اما اگر برای پنهانکردن خطا یا فریبدادن دیگران استفاده شود، بهتدریج اعتماد را از بین میبرد و باعث انحراف از واقعیت میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «توجیه کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/توجیه کردن